بعضی از بی نهایت ها از بعضی بی نهایت ها بزرگترند و شاید پاییز بزرگترین بی نهایت دنیا باشد .
هنوز نمی توانم بدون غرق شدن در پارادوکس های پاییز درباره اش بنویسم .
پاییز ترکیب عجیبی است ، ترکیبی از طعم شیرین خنده و طعم شور اشک
پاییز سرد نیست اما همه ما می دانیم که گاهی در داغ ترین روز های تابستان هم ممکن است تنت یخ بزند .
هوای پاییز جان می دهد تا در آغوشش کافه ها را تک به تک لبریز از خاطره کنی و بعد باران بگیرد و بعد خیس شوید و بعد تا زیر یک آلاچیق باهم مسابقه دهید .
هوای پاییز جان می دهد تا دود سیگار را در شش هایت ذخیره کنی و هر از چندگاهی یک بار مانند آتشفشانی نیمه فعال نفست را بیرون دهی .
هوای پاییز جان می دهد برای قدم زدن در کوچه پس کوچه های شهرت و این صدای افکارت باشد که با صدای خش خش برگ های زیرپایت مسابقه می دهند .
وای از این مرد زرد پاییزی ، وای از این فصل خشک پا خوردن {علیرضا آذر}
پاییز سرد است ، پاییز زرد است . در پاییز عاشقی کردن ، تنها بودن ، خندیدن ، اشک ریختن ، همه چیز معنای واقعیشان را از دست می دهند .
سرما پاییز که در دلت رسوخ کند تو دیگر چیزی برای از دست دادن نداری .
پاییز بهترین مقدمه است برای شروغ سرما ، و به هنگامی که برگ های زرد از درخت جدا می شوند تو به چه فکر میکنی ؟
شاید خودخواهی باشد اما اگر روزی قرار بود فقط یکی از آرزوهایم برآورده شود ، قطعا آرزو میکردم همه ی فصل ها {پاییز} باشند .
#melikat11